بچه ها اینا اردبیلی هستن . اومدم خونه خواهرم اینا ک نمین هستن . بعد شب رو رفتم اردبیل خونه مادرشوهرم . شام سیب زمینی ابپز داد برای هر کی یه دونه سیب زمینی با پوست گذاشت همونجوری کامل با پوست تو ظرف هر کی یه دونه . منم نمیتونم این شکلی بخورم .بقیه همونجور با قاشق تیکه تیکه با نون داشتن میخوردن . من دیدم نمیتونم این جوری بخورم. برای خودمو له کردم . بهش سس مایونز و خیارشور زدم. اوردم سر سفره. یهو مادرشوهرم گفت من طعمم افتاد هوس غذای تورو کردم بشقابموبرداشت ازش لقمه کرد خورد بعد سر سفره دختراش پسراش پدرشوهرم و .. بودن بشقاب منو گردوند ب همه تعارف زد بردارین . بعد داد ب خودم . کارش عادی بود ؟ من شبم نموندم برگشتم خونه خواهرم . بدون توهین نظر بدین . والا تو حساسی فلانی از این حرفا نزنین فقط میخوام بدونم عادیه؟ اخه ما خودمون خیلی برای مهمون ملاحظه میکنیم
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.