2777
2789
عنوان

زندگی من

117 بازدید | 4 پست

من بیست سالمه چهارده سالگی به اجبار عقد پسرعموم دراومدم که پنج سال ازم بزرگ تره از همون اولش هم اون وهم زن عموم منو نمی‌خواستند الان دوسالی میشه عموم فوت شده زن عموم به شوهرم همش میگه منو طلاق بده خواهرزادشو بگیره خیلی میترسم ازم جداشه چون کسیو ندارم برم پیشش پدرم فوت شده مامانمم ازبچگی منو گذاشت خونه عموم شوهرکرده چندساله ندیدمش..




به شوهرمو میگم بچه بیاریم میگه خاک توسرت شبیه زنای دهاتی فقط به فکر زاییدنی.....




خودش هم دانشجومعله همش میگه به خاطر ازدواج باتو اززندگی عقب افتادم من تازه باید الان زن می‌گرفتم نه که دوشیفت کارکنم.....




دوهفته پیش هم با دخترخاله ومامانش رفته بودند بیرون خرید منو آدم حساب نکردند منم فقط ازش پرسیدم چرا منو نبردی همین بعد زن عموم گفت کلفت خونه که نمی‌برن خرید چون خیلی ناراحت بودم گفتم خودت کلفتی ..یهو شوهرم وحشی شد کتکم زد ...بعدش حتی ازم معذرت هم نخواست خودم دوشب پیش رفتم پیشش بخابم گفت برو بیرون اتاق بغلی بخاب بعد ک. گریه کردم جلوی دهن موگرفت گفت میخوای مامانمو بیاری اتاق .بعد ازش پرسیدم میخوای دخترخالتو بگیر فقط خندید بغلم. کرد گفت بخام زن بگیرم یکی بهترازتو میگیرم نه بدتر همین .




خیلی میترسم ولم کنه تاحالا کتکم نزده بود من تا دهم خوندم چه کاری میتونم کنم نه حرفه ای بلدم جزکارهای خونه نه درس خوندم......








میشه لطفاً قضاوتم نکنید.





کاش قانونی وجود داشت به نام حمایت از زنان بی سرپرست یا بد سرپرست 

اون موقع میتونستم بهت بگم عزیز دلم سریع تحت این عنوان لایحه بنویس و به مراجع قضایی شکایت کن 

💔💔


پزشک ( MD _ Ph.D - genetics ) 

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792