خانواده ام مشکلی ندارن با رابطه و این جور چیزا .
اینو گفتم ک جبهه نگیرید ک طرف دلسرد میشه .
من از همون اول ک با میل خودم خواستم این کارو انجام بدم دیدم نمیشه .یعنی من در عشق بازی کاملا اوکی بودما . ولی تا زمانی دخول میخواست انجام بشه خودمو سفت میکنم و کار به گریه و زاری کشیده میشه .
مشکلم رو متوجه شدم ک چیه . من واژینیسموس دارم ی نوع اختلال و ترس از رابطه است .
و راه درمانش رو هم میدونم چیه . یعنی ی پیجی هست رایگان به این جور آدما کمک میکنه . الان مشکل من اینکه ک نمی تونم درمانش رو شروع کنم چون به ی زمان خیلی طولانی تنهایی نیاز داره . کمنتظرم برم خونه خودم .
ولی من همش حس ناکافی بودن دارم همش ناراحتم . همش ذهنم درگیره ک چرا مثل بقیه نمی تونم ی کار ساده رو انجام بدم .
نیاز به همدردی دارم .
البته همسرم بنده خدا تا حالا همش بهم روحیه داده .و مشکلم رو یکبار به شوخی هم نگفته .
ولی من واقعا ناراحتم .