تنها کسی که برام مونده خداست
حتی پدر و مادرم حامی من نیستن
به این فکر میکنم من بچشونم و تکیه گاه من نیستن
بعد از یه آدم غریبه به عنوان شوهر چه انتظاری میتونم داشته باشم
ترجیح اینه بچسبم به خدای خودم
تا یه همسر خوب نصیبم کنه
البته همه شرایطم رو در نظر میگیرم تا یه مرد با درک و شعور رو انتخاب کنم
ترجیح اینه ازدواج نکنم تا یه ازدواج بد بکنم.
الان شرایط برای همه همینه
منم دوست پسر نداشتم
یه خواستگار داشتم
که فامیل بود و اصلا با هم تناسبی نداشتیم.
دوستام دوست پسر دارن و فقط یکیشون ازدواج کرد
اونم نه با دوست پسرش