تاپیک قبلیمو زده بودم فکر نمیکردم باز یادش بیوفتم ، ۷ ماهه فوت شده ….. ی مرد واقعی بود ،خیلییی دوسم داشت،خیلی دوسش داشتم 🥺😭سنی نداشت بنده خدا و سالم بود یهو ما عقد کردیم و همه جا پز عروسشو به همه میداد الهی بمیرم براش ی جوری با ذوق از من تعریف میکرد و میگفت ببینید دختر دار شدم که اشکم در میومد الانم یادش افتادم باز گریم گرفت همه جا دوست داشت کنارش باشم….دختر دار شده بود تو کارش و ساخت و ساز خیلی پیشرفت کرده بود کلا تو محل و فامیل دیگه همش اسم این رو زبونا بود همش بهم میگفت تو خیر و برکت اوردی تو خونمون میخواست به مادرشوهرم خرجی بده میگفت بابا تو چقدر میخوای برات واریز کنم …همسرم بهش بر میخورد میگفت زنه منه ها اونم میگفت چیه دخترمه هاااا، اینم حق داره تازه بیشتر از شماها…چقدر این بحثاشون شیرین بود برام فقط ریز میخندیدم❤️💔پدرشوهر،مادرشوهر،تمام خانوادشون و مهمتر از همه همسرم عاشقم بودن...یهو دکترا گفتن سرطان داره…بیمارستان کنارش بودم اما نمیذاشت شب بمونم میگفت بابا تو اذیت میشی پاهاشو ماساژ میدادم به خواهراش گفته بود اخ چ لذتی داره دختر داشتن، ی جوری پامو ماساژ میده همه دردام یادم میره ….بمیرم براش چقدر درد کشید….شاباشای عروسیمونو اماده کرده بود ،خونمو ساخت و بهم داد اما قسمت نشد ک بمونه و خیلیییی زود رفت🥺🥺🥺😭😭از وقتی که رفت زندگیم سخت شد خیلیییی سخت…..من بهش عادت کرده بودم فقط دوتا چیز ازم خواست گفت همه کار میکنم برات بابا اما دو تاخواهش دارم اول اینکه همیشه جواب تلفنمو بدی و فقط صداتو بشنوم دوم اینکه اگه ی روز خدای نکرده پسرم اذیتت کرد تندی کرد یا هرچی اول به من بگی خودم حسابشو میرسم نباشه روزی ک از پدر مادرت متوجه شم این پسر اذیتت کرده ها اون روز خیلی ازت دلگیر میشم….واقعا هوامو داشت ….کجایی بابا ببینی از وقتی نیستی پسرت چقدر دلمو شکونده البته بعدش جبران کرده ولی خب دعواهای بدی داریم باهم بعد رفتنش….انگار این مادر و پسر باهمن منم این وسطا هستم حالا…..🥺🥺🥺😭😭😭کاش میموندی همیشه کاش سالم میموندی همیشه😭😭😭
اگه تونستین ی فاتحه برا پدرشوهرم میفرستین لطفا؟🥺💔دلم خیلی براش تنگ شده با گریه فقط دارم مینویسم و دست خودم نیس