دیشب همین جوری یه چیزهایی بهش زسوندم گفتم با طرف من حرف زدم گفته سنگ و اینا هم همراهش بوده یعنی بفهم من فهمیدم تا اخر شب بیست بار به من زنگ زد میگفت نه فلانی دروغگوه دروغ میگه هیچیش گم نشده زنگ زدیم شوهرش گفتیم طلاتون گم شده اونم گفته بیخیال این زن خودش قایمش کرده نمیگه داده دست مادرش چرت و پرت میگفت
بنظرم به شوهرت نگو به دوعلت.یکی اینکه غرور شوهرت میشکنه وامکان داره زندگی خودتم خراب بشه وجنگ و دعوا پیش بیاد.دوم اینکه خدا ستارالعیوب توهم بزار خودت بدونی ومادرشوهرت
ولی به مادر شوهرت بگو اگه واقعا مطمعنی ومیدونی زیرش نمیزنه چون شاید اگه بعش بگی بخودش بگی اینکار باعث بشه بخودش بیاد ودست دزدی بمال کسی دیگه نزنه اگه پسش داد یه طورکه صاحب خونه شک نکنه ولتونه پیدا کنه یه جایی بزارید که ببینه البته جاییکه با جارو برقی کردن تویه جارو نره. گوشه کمدی تویه گشویی یا زیر لباسی تو کشو
با نشونه هایی که دیدم فهمیدم شما هم راحت داری تهمت میزنی بله با طلاها مهره مار و چند تا سنگ قیمتی برداشته بود نشون من داد گفت اینارو پیدا کردم به نظرت چین با طرفم که فامیله اونم حرف زدم گفت طلاهامو بردن و ادرس همون سنگ ها و مهره مار رو هم داد مادرشوهرم من تا یک روز قبلش پولی نداشت تو کارتش فرداش رفت بیرون و اومد پنج میلیون اومد حسابش که به من گفت شوهرم برام ریخته شما بودی شک نمیکردی مطمن نمیشدی
هر کار کردی خبرم کن
من ادمی نیستم تهمت بزنم قبلا هم میدونستم مادرشوهرم این کارو میکنه ولی هیچ وقت مطمن نبودم میگفتم الکی تهمت نزن ولی این بار با اون حرکت هاش و کارهاش نشونه ها مطمن شدم دیگه مادرشوهرمم فامیله پس از بچگی میشناسمش
