این قضیه مال سه سال پیشه
یه شب خونه ی خواهرم بودم که برادرشوهرش و زنش و دخترش که تقریبا ۲۵_۲۶سالشه با یه مرد تقریبا ۵۰ساله که دوست برادر شوهره بود اومدن خونشون
دختره خیلی با دوست باباش شوخی میکرد، دوست باباهه متاهل و دوتا بچه داشت(البته اون شب همراش نبودن)
چند وقت بعد خواهرم گفت پرستو با دوست باباش ازدواج کرده و مرده زن اول را بدون هیچی رها کرده😳مرده خیلیییی پولدار بود و خونه با کل وسایل و ماشین براش خرید و سفر خارج بردش و انواع عمل زیبایی را خرجش کرد یعنی دختره توی سه سال سر و صورت و کل هیکل را کوبید از نو ساخت
چند روز قبل دختره قفل خونه را عوض میکنه و دیگه هم مرده را راه نمیده و جواب تلفنشم نمیده میگه مهریمو میبخشم طلاق بده(صدبرابر مهریه اش خرجش کرده)
خواهرم میگه مرده هی میاد در خونه ی ما و به شوهرم التماس میکنه تروخدا با برادرزاده ات حرف بزن کوتاه بیاد سرشکسته ام نکنه ولی دختره نمیخوادش میگه از اولشم نمیخواستم میخواستم راه میانبری بشه به آرزوهام😐
مرده میگه روی اینکه تو چشای زن اولم نگاه کنم و برگردم پیشش را ندارم تروخدا یکاری کنید
مردک احمق وقتی جیک جیک مستونت بود فر زمستونت نبود؟