گفت میخوام بذارم بانک وام باهاش بگیرم زمینی چیزی بگیرم اما هیچی هم نداره روش بذاره
زمین ۴۰۰تومنی داریم مگه
ماشینش پژو نو بود ۵سال مرتب من میشستم و اسپری میکردم و جاروبرقی
اما یهویی شب گف میخواد بفروشه و صبحش رف فروخت من جلوشو گرفتم گفتم راضی نیستم اصلا هرچی باهاش حرف زدم در خونه رو بست و گوش نداد رفتم تو کوچه جلوشو گرفتم گفت برو کنار من تصمیمو گرفتم گفتم پس تصمیم من چی
محل نداد منم چسبیده بودم به ماشین و شیشه پایین بود داشتم حرف میزدم گاز گرف رف
عین سگ در خونش با من رفتار کرد
همیشه همیطور سرخوده
خیلی نسبت بهش دلسرد شدم خیلیییی