2777
2789
عنوان

خانمایی دوبچه دارین بیاین از خستگی هاتون بگین

| مشاهده متن کامل بحث + 1312 بازدید | 126 پست
دیگه تجربه ی شخصیمه موهای سرم سفید شدن از حرص تازه من ۹سال اختلاف داشتن خدا کمکتون کنه فقط الان ...

من بچه هام ده سال اختلاف دارن خیلی راضیم دومی که اومد بچه اولم هیچ باری برام نداشت کمک حالمم بود دومی رو مثل تک بچه بزرگ کردم راحت

کلا بچه هام آروم و مودب هستن خداروشکر 

الانم اصلا خستگیه بزرگ کردن بچه ندارم هرکیم ببینه هفت هشت سال سنمو کمتر حدس میزنه 😉

بالاخره یه روز ، صبح میشه این شب ، باز میشه این در ...
مامانا با دلای پاک و با اوج خستگیاتون، برای منم دعا کنین. من ۶-۷ بار سقط داشتم و الان اگر خدا بهم ۳ق ...

عزیز دلم انشالله بزودی بیای از خستگی مادر شدن برامون بگی...سفره علی اصغر بگیر ردخور نداره...من خودم باردار نمیشدم سفره انداختم سریه ماه باردار شدم 

یه چیزی بهت بگم؟ همین الان برای خودت و عزیزات انجام بده.

من توی همین نی نی سایت با دکتر گلشنی آشنا شدم یه کار خیلی خفن و کاملاً رایگانی دارن که حتماً بهت توصیه می کنم خودت و نزدیکانت برید آنلاین نوبت بگیرید و بدون هزینه انجامش بدید.

تنها جایی که با یه ویزیت آنلاین اختصاصی با متخصص تمام مشکلات بدنت از کمردرد تا قوزپشتی و کف پای صاف و... دقیق بررسی می شه و بهت راهکار می دن کل این مراحل هم بدون هزینه و رایگان.

لینک دریافت نوبت ویزیت آنلاین رایگان

عه چه جالب مال ما هم می گه فکراتو بکن پشیمون نشی بعدا😐😂

سلام دوست گلم، منو یادت میاد؟ احتمالا نه، ولی من شما رو یادمه. بنظرم به چهارمی هم فکر کن😁 خدا حفظ کنه بچه هاتو برات گلم

  صلوات برای ظهور یادت نره خانومی  سعی میکنم جوری باشم که امام زمانم ازم راضی باشن  
من بچه هام ده سال اختلاف دارن خیلی راضیم دومی که اومد بچه اولم هیچ باری برام نداشت کمک حالمم بود دوم ...

والا اینقد نازایی زیاد شده ترسیدم..چون بچه اولمو بسختی باردار شدم  دیگه واسه دومی زیاد جلوگیری نکردم

دیگه تجربه ی شخصیمه موهای سرم سفید شدن از حرص تازه من ۹سال اختلاف داشتن خدا کمکتون کنه فقط الان ...

من هورمونام بهم ریخته اصلا ی وضعی همش گریه ام درمیاد 

دخترم میگه گریه نکن من مثاذیتت میکنم بدتر گریه ام درمیاد 

حوصله ندارم اصلا 

ولی بچمم گناه داره اخه😥

🎐 تـمام تـمركـزت را روى مـقصـد بگـذار، حتـى اگر مسيـر امـروزت طوفـانى سـت..🌱
چقد خوبه سناشون..‌ هم بازی همن؟ خب با هم سرگرم میشن این برات کافی نیست؟!😂

اره هم بازی هستن یکی دختر یکی پسر...ولی انقد هوای همو دارن خدا نکنه من با یکیشون دعوا کنم اون یکی خودشو میکشه که چرا باهاش دعوا کردی😂باهمدیگه یه آتیشایی میسوزونن که اگه بگم هنگ میکنی...گاهی اوقات واقعا دلم میخواد سر به بیابون بذارم از دستشون

والا 😃 تو همین الان  یکم از خستگی های مادری بگو ، الان همه دایه مهربونتر مادر میشن

اینجا همینجوریه😂👍🏻

🎐 تـمام تـمركـزت را روى مـقصـد بگـذار، حتـى اگر مسيـر امـروزت طوفـانى سـت..🌱
من بچه هام ده سال اختلاف دارن خیلی راضیم دومی که اومد بچه اولم هیچ باری برام نداشت کمک حالمم بود دوم ...

خدا رو شکر

من پسر بزرگم خدایی اذیت نمیکرد و کمک حال بود

ولی امان از دومی خیلی شلوغ و پرجنب و جوشه به قدری اذیت میکنه که خدا میدونه

امیدوارم یکی دوسالم بگذره یکم عاقل شه

من دیگه بریدم اسم بچه میاد جیغغ میزنم

خدایا هزارمرتبه شکر❤خدایا من روتو خیلی حساب باز کردم🧚‍ باز دم غریبه ها گرم، مارو رنگ کردن ولی نفروختن💔
استارتر به این فکر کن که اینم یه دوران از زندگی با همه سختیش شیرینی خودش رو داره من بارداری اولم تک ...

میدونی چون تابستونه شبا دیر میخوابیم بچه تالنگ ظهر خوابه از اون طرف ظهر یه ساعتی ما بخوایم استراحت کنیم اصلا نمیزاره بخوابیم خودم از بی خوابی دیونه شدم

عزیز دلم انشالله بزودی بیای از خستگی مادر شدن برامون بگی...سفره علی اصغر بگیر ردخور نداره...من خودم ...

😭😭😭 ممنونم ازت گلم، باشه چشم.  دعام کن.

میشه بگی چه جوریه و چه روزی باید انجام بدم؟

  صلوات برای ظهور یادت نره خانومی  سعی میکنم جوری باشم که امام زمانم ازم راضی باشن  
من هورمونام بهم ریخته اصلا ی وضعی همش گریه ام درمیاد  دخترم میگه گریه نکن من مثاذیتت میکنم بدت ...

خدا کمکت کنه میگذره بلاخره


خدایا هزارمرتبه شکر❤خدایا من روتو خیلی حساب باز کردم🧚‍ باز دم غریبه ها گرم، مارو رنگ کردن ولی نفروختن💔
من فاصله سنی بچه هام ۳ساله.الان بزرگه ۴ ساله و کوچیکه ۱ ساله ست.معضل من تو بارداری آموزش دسشویی رفتن ...

 وای عزیزم چقد خوبین😂 من یه پسر دوساله دارم صبونشو میدم نمیتونم خودمم بخورم همزمان چون لقمه های کوچیک میخاد تا بعدیو درست کنم قبلی رفته پایین باز میخاد حالا باز برا ناهار راحت ترم چون اون موقع انرژی کمتر میره یه گوشه خودش سرگرم میشه ولی صبح بعد صبونه میگه پاشو بریم بازی😒


فقط یه تیکه از خاطراتم بگم!  بعد بچه اول مادرشوهرم و خانواده اش دیگه بهانه پیدا کرده بودند که دقیقا هر روز وسط زندگیمون باشن!

یعنی تو اون چند سال یه روز نشد که نگند بچه رو بیار اونجا ، اگه نمی بردیم خودشون می امدند و عمدا کارهایی می کردند که دفعه بعد ترجیح بدم که خودم بچه رو ببرم اونجا !  

بچه دوم که امد ، جفت پا پرید خونمون و گفت وسایلت جمع کن که نوه هام ببریم خونه خودمون!  دیگه صبرم تموم شد و تموم این خشم چند ساله فوران کرد!  یه دعوایی راه انداختم در حد جنگ جهانی که خودمم از خودم تعجب کردم، دمشون گذاشتند رو کولشون و دیگه خودشون جمع کردند! 

یا ارحم الراحمین
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792