سال دوبار .ک هربار میان ۱۵یا۲۰روز میمونن
با ماشین چهار پنج دقیقه راه هست سالی سه چهار بار میان خواهرای شوهر هم سالی یکبار منم ماهی یکبار بیست روز یکبار میرم
خانواده شوهرم از بس که میان دهنم سرویس شده از دست شون، هفته ای یکی دو بار میان شب هم می خوابن دو تا کوچه فاصله داریم خدا ازشون نگذره خونه بزرگ و شیکی دارم ولی از چشمم افتاده دارم رو مغز شوهرم راه می رم بلکه بفروشه برم یه جای دور
البته بخاطر شغل شوهرم شهر غریب بودم می یومدن اونجا کم کمش بیست روز می موندن
من با خانواده شوهرم در حدی نزدیکیم که در واحد آپارتمانی مون رو که باز میکنیم خونه سون رو میبینم.
اگر بچه م بره درو باز کنه و از خونه پدرشوهرم کسی بیاد بیرون تا ته خونمون دیده میشه.
اصلا اینجوری دوسدارم.ولی مجبورم تحمل کنم.
خونه همدیگه هم خیلی خیلی کم میریم. دلزده شدم ازشون.
واااای چقدر بده اینجوری . من اصلا طاقت ندارم.
باید شام و صبحانه و پذیرایی میوه و چای و رختخواب مناسب همه رو واسشون مهیا کنی همیشه.
خب چه کاریه. شب برنخونه خودشون بخوابن.
پدرشوهر مادرشوهرت یا بچه هم دارن؟
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
