۱۰ ساله ازدواج کردم تو این ده سال هر بلایی بود سرم اوردن بعد من نزدیک ۵ ساله پیش دیگه مثل قبل بهشون رو نمیدادم و.... خرش قطع رابطه شد با خواهر شوهرم و حتی برادر شوهرمم ازدواج کرد اون خودش با ما قطع رابطه کرد ۵ سال به همین منوال بود گاهی خونه پدر شوهرم همو میدیدیم صحبت نمیکردیم باهم اصلا بعد امروز خواهر شوهرم خونع مادرشوهرم بود رفتیم ما اونجا دیدیم اونجاست بلند شد مارو دید بره بعد اومد دست داد منم گفتم افتاب از کدوم طرف در اومده دست میده این اینو بلند گفتم انگار که بمب منفجر شده توپید به من همه چی گفت شوهرم گفت اون گفت شوهرم لیوان شکوند اخرشم اشتی کردن بعد ۵ سال باهم بعد انگار مخقصر من شدم چون گفت من احترام نمیبینم 😐😐
حرف بدی زدید
کاش نگفته بودی
خداییش چیبود گفتی ؟!
قهر خوب نیست عزیزم،خوشحال باش آشتی کردن،ولی از خودت دفاع میکردی همون جا،میگفتی هر کی احترام بذاره احترام میبینه
انگار یه خورده بلند بلند فکراتو به زبون آوردی😅ولی بیخیال خواهر به درک خودتو ناراحت نکن مهم اینه که شوهرت پشتت بوده
خوب حرفت خوب نبوده
بله دیگه مقصر همیشه ادم غریبس.خواهر برادر و مدر مادر که اول اخر میبخشن همو درهرحال.برا همینه من همیشه میگم تو دعواهای خانواده شوهر و شوهر دخالت نکنین چه مثبت چه منفی.حرف شمام البته در کل خوب نبوده هرچی مگه تو ذهن ادنه رو باید بگه
خودت باعث شدی چرا تیکه پروندی
احترام میزارن بی احترامی نکن
منم جای خواهرشوهرت بودم تو روت نگاهم نمیکردم اون اومده جلو تو طلبکاری
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستتاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
