یبار کلی بگم داستانو . لطفا همه اسکرینارو ببینید سوالی بود آخر جواب میدم
من مجردم و دیگه نمیخوام با پدرم زندگی کنم. اون ازدواج کرده . مادرمم همینطور
الانم تصمیم دارم خونه جدا بگیرم ولی نمیزارن میگن فقط در صورتی که بری ساختمون داداشم قبول میکنن
البته یه واحد جدا که خودم پولشو میدم
قبلشم بگم من اصلا کار بهش ندارم . اصلااا در تمام دورانی که عروس ما بوده هییییچ وقت اذیتش نکردم اما اون چرا. خیلی حرفا برده و بدترین کارش پاگشا کردن پدرم و خانمش که بالای شصت سالشونه. یه دعوا هم اونجا داشتیم