خلاصه بگم
منو پارتنرم تو دوتا شهر مختلف با فاصله زمانی ۳ ساعتیم
(اون و خانوادم تو یک شهرن ، من بخاطر کارم تنها تو یک شهر دیگه ام)
زیاد نمیتونیم همو ببینیم شیفت کاریمون فشرده است تو این مدت خیلی اصرار داشت بیا و.... بعد یک ماه شرایط اوکی شد که من امروز برم پیشش
بهش گفتم اگه شیفتات اوکیه و خودت هم تو مود و حالته من ییام پیشت(چون خیلی خیلی خیلی سرش شلوغه و دغدغه های زیادی داره من زیاد به پروپاش نمیپیچم و واقعا حالش خوب نباشه نه بهش پیام میدم و همو هم نمیبینیم تا خودت خبرمو بگیره و منم ناراحت نمیشم کلا این حل شده ک درک متقابله بینمون)
گفت نه پاشو بیا من دوست دارم کنارم باشی ولی جمعه شیفتم تایمش مشخص نیست که صبحه تا عصر و اگه مشخص شه من مجبورم برم و...
گفتم اوکی میام دلم تنگ شده و....
من مرخصی گرفتم و مطب رو آف کردم بخاطر اون ( من پتج شنبه هام روز پر درامد وشلوغ کاریمه ولی بخاطر دیدنش بیخیال کارم شدم)
امروز بعد شیفتم ساعت ۳ عصر که داشتم اماده مبشدم برم پبام داده من فردا شیفت صبحم و اگه میخوایی بیایی من فردا رو نمیتونم پیشت باشم
دوست داشتی بیا شام رو کنار هم باشیم بعد برو پیش خانوادت
نخواستی هم شب پیشم بمون هرجور خودت راحتی
من خیلی بهم برخورد از پیامش این برداشت رو کردم که اصلا براش مهم نیست ، و من بخاطر دیدنش کار و زندگیمو تعطیل کردم
بهش گفتم من نمیام و علت ناراحتیمو هم گفتم بهش
گفت تو اشتباه متوجه شدی بچه بازی درنیار بلند شو بیا دوست دارم پیشم باشی ولی خب فردا رو واقعا نمیتونم بمونم کنارت
گفتم نمیام وگفت ایرادی نداره هر کاری که صلاح میدونی انجام بده