2777
2789

از وقتی حامله شدم اصلا خوشحال نشد هیچ توجیهی هم به من نمی‌کرد که حامله هستم هر روز با جاریم و خانوادش میومدن خونه ما برای خرید تفریح من باید پذیرایی میکردم  ازشون بعد هم که میخواستم به دنیا بیارمش نیومدن  بیمارستان هیچ کدومشون حتی وقتی اومدم خونه هم نیومد خودم دخترم بردم پیشش مسخره دخترم میکردن میگفتن شبیه غورباقه میمونه در حالی که همه پرستارا ازش تعریف میکردن میگفتن نازه به خودمم که به زور یه سوپ آماده میداد می‌گفت بچه نفخ می‌کنه بعد انتظار داشت شیر خشک کمکی هم ندم به بچه دو روز پیشش بودم تا رفتم بخیم رو بکشم اومدم خونه دیدم بچم داره گریه می‌کنه نگاه بهش کردم با سوزن گوشش سوراخ کرده بود اونم خرابش کرده بود که از اون موقع حالم ازش به هم میخوره چند بار هم رفتم خونشون هر کی از در خونه میاد بچه منو میده دستش حتی بچه کلاس اول هر موقع رفتم خونش اومدم بچم یه مریضی گرفته الان ۵ ماهه خونش نمیرم خوشحال هستم ولی زنگ میزنه به شوهرم میگه من دوست دارم نوم رو ببینم حالا به نظر شما من حق ندارم دلم نخواد بچم ببرم خونه اونا تازه الان شیمی درمانی می‌کنه شنیدم میگن اون داروهای که میزنه برای بچه بده نباید نزدیک بچه بشه ولی اون اصلا بچه براش مهم نیست خیلی بدی ها به خودم کرده که نمیتونم فراموش کنم حتی با این که مریض شده نمیتونم ببخشمش من دلم آنقدر سیاه نبود خودش باعث شده الان ببینمش حتی دلم نمی‌خواد تو صورتش نگاه کنم نگید آدم سنگ دلی هستم خودمم ناراحتم ولی نمیتونم فراموش کنم دست خودم نیست الان چه طوری به شوهرم بفهمونم که دلم نمی‌خواهد برم خونه مامانش چی بگم کمکم کنید لطفاً 

گوششو‌سوراخ کرده با دست؟چطور گزاشتی زنده بمونه؟من کسی این کارو با بچم کنه شرف براش نمیزارم

میشه برا تو دلیم یه صلوات بفرستی که سالم بیاد تو بغلم❤️امیدوارم این حس نصیب همه منتظرا بشه و شمایی که این متن رو میخونی به خواستت برسی

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

حق داری درکت میکنم شدید میفهمم دوستش نداری به شخصه تو موقعیت تقریبا مث خودت بودم من بخشیدم و به خدا سپردم و باهاشون رابطه برقرار کردم الان خیلی دوستم دارن چون فهمیدن من بد ذات نیستم حتی پشت سرم گفته بودن درباره اش اشتباه فکر میکردیم دختر خوبیه هر چند الانم ناخواستهویا خواستهویهواذیت هایی دارن ولی من سعی میکنم ببخشم برای ارامش روحم برا اینکه این دنیا را جدی نمیگیرم این دنیا خیلی کوتاهه بی خیال

بچه بیچاره تا این مادربزرگ رو داره دشمن لازم نداره من بودم خون به پا میکردم سر سوراخ کردن گوش بچم

دخترم ما خیلی منتظرت بودیم مخصوصا خواهرت ولی تو پیش خدا رو دوست داشتی هیچوقت اون روی ماهت رو فراموش نمیکنم😔
گوششو‌سوراخ کرده با دست؟چطور گزاشتی زنده بمونه؟من کسی این کارو با بچم کنه شرف براش نمیزارم

من حالم بد بود سرگیجه و تهوع داشتم هیچ هم بهم نمی‌داد بخورم ضعف داشتم نمیتونستم کاری بکنم فقط به شوهرم گفتم منو ببر خونه مامانم گفت بمون پیش مامانم گفتم اگه نبریم زنگ میزنم عموت بیاد منو ببره بعد مجبور شد منو بیاره خونه مامانم وگرنه معلوم نبود مادرش چی به سرمون میاورد

من حالم بد بود سرگیجه و تهوع داشتم هیچ هم بهم نمی‌داد بخورم ضعف داشتم نمیتونستم کاری بکنم فقط به شوه ...

خدا رحم کرد بهتون.عجب مادری والا نوبره

میشه برا تو دلیم یه صلوات بفرستی که سالم بیاد تو بغلم❤️امیدوارم این حس نصیب همه منتظرا بشه و شمایی که این متن رو میخونی به خواستت برسی

خیلی رک و پوست کنده به شوهرت بگو نمیرم خونه مادرت بچتم نزار ببره  ،  مگه میترسی ازشوهرت میخواد چه غلطی کنه شجاع باش  ،  منم دوماهه نرفتم یعنی میخوام قطع ارتباط کنم شوهرم چیزی بگه میرینم دهنش

حق داری درکت میکنم شدید میفهمم دوستش نداری به شخصه تو موقعیت تقریبا مث خودت بودم من بخشیدم و به خدا ...

می‌دونم دنیا کوتاه ولی قلبم نمیتونه ببخشتش تازه با این که مریض شده باز دست بردار نیست رفته خونه مامانم گفته از دخترت خوشم نمیاد رفته پیش کل فامیل بد گویی منو کرده حتی همسایه  ها جواب سلام منو به زور میدن پشت یسرم بد میگن این حق من نبود خیلی دلم شکست الان چشمام پر اشکه من اون جای مادرم دونستم اون می‌گفت عروس دختر آدم نمیشه مادر شوهرم مادر نمیشه خودش بهم یاد داد که مادرم نیست 

چقدر سبک بودی که خودت نوزاد رو بردی خونشون 🫤

شوهرم منو انداخت تو ماشین دو ساعت با شکم بخیه تو ماشین منو برد خونه مادرش که بهم بی احترامی هم شد من سبک نبودم احمق بودم که اونا رو خانواده خودم می‌دیدم 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز