من یه بار ایم اتفاق افتاد درو باز نکردم😂
به خدا دیشبش حالم بد بود همه کارامو مونده بود.صبح زود خواهرشوهرم اومد خونمون منم گفت غریبه نیست که باز کردم اومدن.یه ور خونه رو هم اونا دفتر و کتاب مدرسه ریخته بودن
یهو مادرشوهرم با زندایی شوهرم و پسرو دخترو عروسش اومدن
قرار بود برن جایی گفته بودن اینجا هم بریم بعد.
اخه ۹ و نیم صبح کی سرزده میره خونه کسی؟
منم به خواهرشوهرم گفتم باز نمیکنم .نگاه وضع خونه رو😑😑
عروسشم تاحالا نیومده بود خونم.
زندایی شوهزمم از اوناس که اگه میومد وضع خونه رو میدید میرفت همه جارو پر میکرد😑