من زیر چشم ورم کرده بود خودم و تو اینه شیر میدیدم
هی ناراحتی میکردم میگفتم اون دماغ بزرگم و بیشتر دوست دارم
کم کم ورمم رفت خیلی عوض شدم
طوری که یه پسر خالم و بعد ۵ سال دیدم
یه استان دیگه هست
من دیدمش نمیخاستم سللام کنم هی بهم نگاه میکرد
دست اخر
خاهرم دید امد جلو گفت بهم اصلا نشناختمت
هی میگم خدایا این کی باشه