من همسرم دو سه ماه پیش بهم خیانت کرد بشدت عاشق دختره شده بود جوری که تا یمدت جلو خودم ترانه غمگین عاشقانه گوش میداد که ما به هم نمیرسیم و اینا خطشو عوض کرد باز دوباره بهش زنگ میزد اینطور بگم که دلش پیشش بود عشق دوران مجردیش بود 😔..رفتم که جدا شم تا ده پونزده روز خونه بابام بودم کسی حمایتم نکرد برگشتم ولی حالا بدبین شدم یادم میاد که تو اون دوران مدام جاشو بعد ده سال ازم جدا میکرد ،یادم میاد هر روز الکی میزد بیرون که زنگ بزنه صداشو بشنوه ،یادم میاد با هر بهونه ای بام دعوا نیکرد میگفت از خونم برو بیرون روانی میشم
بهش شک دارم میره بیرون میگم رفته بهش زنگ بزنه گوشیشو چک میکنم میبینم خبری نیس میگم خب لابد یه خط دیگه داره
روانی شدم همش حس میکنم یه خط دیگه داره باهاش در تماسه هر چی میگردمم خبری نیست روانشناس رفتم فقط یساعت نصیحت کرد ..بچه ها من بچه سال نیستم بیکارم نیستم که بگین سرتو به یجی گرم کن معلمم یه شغل دیگه هم دارم بچه دارم تابستونم هفته ای دو بار کلاس خصوصی برداشتم انقد وقتم پره بشدت توی طول روز خستمه ولی باز این فکرا هر لحظه رهام نمیکنه ،خسته شدم هم روحی هم جسمی نه بخاطر شغلم به خاطر این فکرااااا چیکار کنم