من امروز واقعا به کارما ایمان آوردم بچه ها ،
خونواده بابام و خود بابام خیلیییی ما رو اذیت کردن و هنوزم میکنن حالا نمیخوام وارد جزئیات بشم سر منشا همه ی فتنه های زندگیمونم مامانبزرگ جادوگرم بود حالا این به کنار ، آنقدر به ما بدی کردن که مطمئنم هیچ کس تو این شهر به کسی آنقدر بدی نکرده الانم باهاش قطع ارتباط کردیم
حالا الان عموم کلی قرض بالا آورده ورشکست شده ، خودش که هر چی داشت فروخت، مامانبزرگمم مجبور شده خونش رو که تنها داراییشه بفروشه از اون ور کلی پول از عمه ها و اون یکی عموم گرفته حالا دقیق نمیدونم نزدیک ۴ میلیارد از یکی از عمو هام گرفته همه و همه هیچ شد
الان همشون آنقدر ناراحت و عصبین نمیدونن اصلا از کجا خوردن
من که معتقدم اه ما بوده