2777
2789

سلام هفته پیش عروسی دختر خالم بود مامانم و بابام با خواهرم و دخترش و شوهرش سه روز اومدن خونه ما تهران برا عروسی . روز اول شب رسیدند براشون زرشک پلو با مرغ و سوپ و سالاد فصل گذاشتم 

خدایا شکرت

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

اینم همش تو اتاق با کلی چمدون یا به خودش میرسه یا دخترش منم در حال بشور و بساب و بچه داری و مهمون دا ...

درسته سخته اما خب مهمون بودن خونت نباید انتظار داشته باشی

هر چه اید به سرم  باز بگویم گذرد                                     حیف ازین عمر     که با می گذرد، می‌گذرد    💔💔

اینم بگم با خاله همسایه ایم بله برون آقایون گفته بودن واحد ما برگزار کنن من باید اون روز کلی کار میکردم اینم از صبح میگه بیا خودمون برا بله برون درست کنیم منم میگفتم بابا کی به ناهار برسه بچه برسه پذیرایی کنه اینم هیچی نمیگه می‌رفت اتاق

خدایا شکرت
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز