2777
2789
عنوان

دلنوشته

49 بازدید | 3 پست

نیمه شب بود ؛او غمگین بود و مقدار زیادی تنها 
به موهایش دست کشید . محتاج نوازش بودند ؛سالیان دراز شاید از کودکی 
بعد مدت ها آن شب به خودش دقیق شد 
چقدر ادای بی احساس ها را در آورده‌ بود بعد بغضش را زیر پتو ؛زیر دوش ؛آخر شب تنهایی ترکانده بود 
چقدر دلش قنج میرفت برای  نوازش اما نمیشد 
هیچ کس را نداشت که به او بگوید ؛یعنی قبل تر ها گفته بود فایده نداشت نوازشی که طلب کند را نمی‌خواست. . حس می‌کرد خودش را حقیر کرده‌ 
یک باره از ذهنش گذشت ؛من مهربان ندارم ؛نامهربون من کو !؟ چشمانش پر شد 
فکر کرد شاید وقتی مردم دست خدا موهایم را نوازش کرد و به آن بوسه زد 🖤

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز