خانواده همسرم میخوان برن شهر دیگه ای زندگی کنن و بخاطر همین همسرم تنها تو خونست.
داخل خونمون هم واقعا شرایط بدی به وجود اومده بخاطر همین به همسرم گفتم من بعد از اینکه خانوادت رفتن میام خونتون ولی مثل خواهر و برادر زندگی میکنیم تا موقع عروسی.
همه بهم میگن اگه اینکارو کنی خودتم جلوی خانواده شوهرت سبک کردی ولی واقعا دیگه تحمل خونمون ندارم چون خانواده با ازدواج من و همسرم مخالف بودن واقعا شرایط بدی برای من به وجود آوردن
اشتباهه نباید بری
خونواده شوهر تیکه میندازن. زودتر برین سر زندگیتون
برو ولی شب برگرد خونتون.
من زندگی کردم
و اشتباه خیلی بزرگی بود
بنظر من مشکلی نیس عروسی فقط ی جشنه ک ب همه اعلام کنید رفتید سر خونه زندگیتون بودو نیودش مهم نیس
خب چه کاریه ، وقتی اینقدر تو شرایط بدی هستی یه جشن جمع و جور بگیر برو سر خونه زندگیت
منم با اون بقیه موافقم
منطقه ما ک میرن عیب نمیدونم
اصلا نمی‌تونین بدون رابطه بمونین. خونه پدر هر چقدرم بد باشه نباید ازش فرار کرد
نمیشع مثل خواهروبرادر،چرازودترازدواج نمیکنید؟البته درست نیست ولی وقتی راهی نمونه مجبوری
حالا این خواهر و برادری رو کجای دلم بذارم .
نمیشه بری ب خانواده همسرت چیزی نگی؟؟؟؟
منم هفت هشت ماه قبل از عروسی تو خونه مشترک زندگی کردیم.هیچ مشکلی هم نبود.چن تا از فامیلای شوهرم حرف زده بودن که عین خیالمون نبود.هفت سال پیش بود.
به نظرم کلا نرو خونشون بمونی حداقل ی روز در میون برو
من اوایل حرف خانوادمو گوش نکردم رفتم شب و موندم خونشون الان متوجهم چه اشتباهی کردم اما الان اگه نرم شوهرم جنگ میندازه
