2777
2789

لطفا نگين جدا شو و اينا من نامزدمو دوست دارم اونم منو دوست داره شايد درست نباشه هرچيزيو اينجا گفت ولي دلم عجيب گرفته فقط كمكم كنيد امروز بعد سه روز گفتم برم خونه مادر سوهرم ديشب يه خواب عجيب ديدم انگار برام جاري اومده بود جاريمم خيلي كمك مادرشوهرم ميداد و اونا به من محل نميذاشتن انگار واقعي بود از خواب بيدار شدم گفتم بعد مدتها يه چي درست كنم ببرم خونشون

زنگ زدم نامزدم گفتم پيتزا ميخوري گفت نه معدم يكم درد ميكنه دلم ميخواد ولي نميتونم گفتم خب شيك شكلات گفت آرررههه عاشقشه منم زياد درست كردم ببرم خونشون خدايي خوشمزه بود

بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش!
پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

سر راه ديدم يه كلوچه هست مورد علاقه پدر شوهرم براش گرفتم بردم گفتم اين گرفتم فهميدم دوست دارين تشكر كرد گفتم شيك شكلات ميخورين گفت نه الان نميخوام ما شام خورديم احساس كردم رفتارشون با من يه مدته مثل هميشه نيست به مادرشوهرم گفتم شيك شكلات هست ولي شايد مزش تغيير كرده باشه چون بايد همون لحظا بخورين نامزدم گفت نه تغيير نميكنه يهو پدر شوهرم گفت اون چي بود من خوردم اصلا خوشمزه نبود

من تعجب كردم با لبخند و بغض گفتم اره سليقه ايه همه خوششون نمياد نامزدم هم رفت يه ليوان خورد گفت چه خوشمزس چه جوري ميگي خوشت نيومده گفت نه خوشمزه نبود نامزدمم گفت به شوخي گروه خونيت حتما به شيك شكلات نميخوره ولي من خيلي بغض كردم با عشق براشون درست كرده بودم بعدم عموم اينا خونمون بودن گفتم شب نميمونم به عموم قول دادم براش پيتزا درست كنم

بعد نامزدم بهم همونجا اس ام اس داد ميبرمت خونه باز ميام دنبالت شب بيا اينجا بخواب گفتم ميرم خونه گفت ميگم نه!

گفتم نميخوام گفت چرا گفتم چون عموم خونمونه ديگشم تا الان خونتون موندم گفت اوكي لازم نكرده ديگه بموني ميرسونمت

خوب سلیقه ی هست و ادمای بزرگ دست خودشون نیست معدشون به چیزای جدید اصلا نمیخوره منم یه بار لازنیا درست کردم پدرشوهرم یکم خورد گفت چطور میخورید اینو معلوم نیست چی هست همه بهش خندیدم چون ادمای بزرگ فقط خورشت دوست دارن همه چی باید سوپ و خورشت بشه

‏واسه ما‌ معمولیا نه زمین گرده نه آدم به‌ آدم میرسه!

نامزدمم تو طول مسير باهام رفتارش عوض شد با اينكه جلو اونا طرف منو گرفت منم بغض كردم رسيدم خونه بهش پيام دادم از زير زبونش همه چي بكشم ببينم چيشده اخه اين پدرشوهرم با من خيلي خوب بود يهو يه مدته تغيير كرده گفت خونمون كه نامرتب بوده با مامانم بحث ميكردم يكم به خونه برسه بابام گفته خب اتاق خودتو بگو زنت بياد جمع و جور كنه منم بهش گفتم خب ميگفتي كمكت ميدادم باهم جمع و جور ميكرديم ولي من احساس ميكنم از يه چيز ديگه ناراحته بابات 

بعد نامزدم بهم همونجا اس ام اس داد ميبرمت خونه باز ميام دنبالت شب بيا اينجا بخواب گفتم ميرم خونه گفت ...

بیخیال روزتو خراب نکن سخت نگیر هرکی وسلیقش تنها کسی که باید برات مهم باشه فقط همسرت باشه بقیه بود ونبودشون مهم نیست فقط لبخند بزن بهشون 

‏واسه ما‌ معمولیا نه زمین گرده نه آدم به‌ آدم میرسه!

خسته شدم كاش ميشد يه شهر دور زندگي ميكردم دور از اين حرفا به نظرتون بهترين رفتار چيه بايد الان چيكار كنم

اها راستي يه بار من و شوهرم خيلي بد دعوامون شد خانواده ها خبردار شدن شوهرم گفت از اونجا يكم ناراحته ولي خب مامان منم فهميد اما منو نصيحت ميكرد با شوهرم هم خوب رفتار ميكنه 

ولي رفتار پدرشوهرم خيلي زشت بود من با عشق براشون درست كردم جوري هم راحت نيستيم كه بخواد رك بگه انقدر بد بوده و محل نذاره بهم

بیخیال روزتو خراب نکن سخت نگیر هرکی وسلیقش تنها کسی که باید برات مهم باشه فقط همسرت باشه بقیه بود ون ...

مرسي كه با حرفات ارومم ميكني ولي دلم گرفت بخدا با عاشق درست كردم اصلا رفتارشون باهام مثل هميشه نيست شوهرمم از بس بهش ميگن انگار داره يكم تغيير ميكنه نميدونم كار درست چيه بايد چيكار كنم

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز