خیلی حالم گرفته نه جایی هست ک برم ..ن پول مسافرت رفتن .الان چند ساله که متاهلم همینجوره دلم دیگه مرده.مث خودم 😔😔نمیدونم اینهمه آدم دو سه ماهی یه بار میرن آبوهوا تازه میکنن لامصب من تا بالاشهرخودمونم نبردتم هنوز این چن سال .همش نداره همش سختی .نون خوردنم ب زوره .هرکاری کردم طلاهاموفروختم ماشین خرید .دیگه باید چیکار میکردم ک نکردم؟ آخرشم کی قدر میدونه؟کی میبینه؟همش خونه رو برق میندازم برا کی؟تو فکرشو بکن هفته ای یه بار هم آسمون رو نمیبینم .خونه هم کیپه.قبلش چ سختی ها کشیدم من.مگه چن سالمه خودش همش باشگاه و بیرون.والا من هیچ که.میگه خونه عمه ای خاله ای ببرمت میگمش من کسیو ندارم جدا کسیو ندارم.ازوقتی عروسی کردم هیچکس ب خانه من نیومده زنگی هم بهم نزده کسی.برا کی من مهم هستم؟چندین بار میخواستم خودمو بکشم راحت بشم..تموم لباسایی ک دارم از مجردیمه.شوهرم بعد از سه سال یه شال برام خرید..اونم بخاطر اینکه شال کهنه ام از سرم میوفتاد.چون از سرم میوفته خرید .حسرت ب دلم مونده یکبار موهامو برم آرایشگاه رنگ کنم .مث همین دخترا یخودم برسم .ولی کو پول؟پول ب زور میاریم برنج و گوشت میخریم ک نمیریم از گرسنگی دلم پره جدا.من یه دختر امروزی ام ولی شوهرم اصلا مث خودم نیستتت .همش تنهام و میخوابم دیگه هیچی بجز خوابو دوس ندارم