خودم یبار دیدم تو یه قلعه ام (مثل مال هری پاتر) داشتم داخل تونل میدویدم کنارم یه عالمه دختر دیگم بود نمیدونستم رابطمون چی بود ولی خیلی گرم و صمیمی به نظر میرسیدیم هممون لباس خواب سفید (از اونایی که تو فیلم خارجیا میپوشن )پوشیده بودیم همه لبخند میزدن نگاه هامون به همدیگه خیلی معنا دار بود احساس گرمی که وقتی موهام با هر گامم تو آسمون مواج میشد و سبکی که انگار مثل پر بودم برام تازه بود حس میکردم اگه اراده کنم میتونم پرواز کنم تونل وصل میشد به یه پل پلی باریک که انگار انتهایی نداشت همون جا بود که یه لحظه مکث کردم آدمای اطرافم به سرعت و با صورت هایی که بیخیالی و لبخند ازشون میبارید انگاربه سمت خوشبختی میرفتن اطراف پل رو آب گرفته بود همه جا تاریک بود اما کل آسمون با فانوس های زرد رنگ شده بود میتونم بگم اون لحظه بیشتر از هر لحظه ای قلبم فشرده شد و زنده ترین خودم بودم
بدترینش مامانم فوت شده بود ...... بهترینش دیشب خواب دیدم النگو خریدم
کاش خوابت واقعی بود 😂
خواب دیدم که توی حیاط مادر شوهرم دارن ساز و تنبک میزنن با یه آهنگ محلی می خونن ومن درحال رقص ،چند روز بعد مادر شوهرم مرد ،تعبیر خواب عروسی با عزا تموم شد
شش سال پیش خواب دیدم دخترداییم شوهر داره و یه دختر بچه پنج ساله و تو خوابم گریه میکرد و میگفت دختر یتیم شده(اونموقع دخترداییم مجرد بود)
الان ازدواج کرده و یه دختربچه داره و متاسفانه یه سال پیش شوهرش هر دو کلیشو از دست داد
بدترینش مرگ خانوادم و اینکه یک بار خواب دیدم شب توی یه قبرستون متروکه بودم
بهترینش هم اینکه خواب دیدم گنج پیدا کردم 😂
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
37 ثانیه پیش
41 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
