من خودم چندین سال باهاشون تویه خونه زندگی میکردم چن ماهه مستقل شدم.اونجاتاساعت9بیشتراجازه نداشتم بخوابم اینجاتاهروقت که دلم بخواد.اونجاتصمیم گیرنده براغذامادرشوهربوداینجاخودم.اونجاهمه ی کارابامن بودوکسی قدرنمیدونس اینجاهروقت دلم میخوادکارمیکنم والبته خونم کمترکثیف میشه وهمیشه تمیزومرتبه.اونجابایدبرای خیابون رفتنم ودیراومدنم جواب پس میدادم وقیافه ی اخموی مادرشوهرروتحمل میکردم اینجافقط خودمم وخودم.اونجافقط میتونسم هفته ای دوباربرم حمام اینجاهرروزمیرم.اونجابایدبچهای برادرشوهرموکه خیلی شیطون وپرسروصدابودن روتحمل میکردم اینحاخبری ازاون کارانیس.ودرنهایت رابطه ی منوهمسرمم خیلی بهترشده ازوقتی که مستقل شدیم.کیامثل من بودن?
چطوری جدا شدی؟
منم طبقه بالاشونم ولی خداروشکر هیچکدوم از اینا ک‌گفنی رو‌ندارم 🚶♀️
خداروشکر ایشالله همه مستقل شن . من از اولش مستقل بودمو و واقعا برام سخته بخوام باهاشون زندگی کنم
منم مستقل بودم الان تا خونم آماده بشه پیششونم پدرم درومده
طبقه بالاییم ۴ ماهه اومدم ولی بریدم دیگه 🤦♀️نمیکشم
من طبقه پایین مادر شوهرم هستم
هیچ کدوم از محدودیت های شمارو ندارم
تنها چیزی که هست خانوادم برای رفت و آمد راحت نیستن و شاید سالی یه بار اونم عید بیان خونم و کلا ما میریم خونشون
ولی تو بقیه موارد هیچ وقت همسرم اجازه دخالت بهشون نداده
برو خیرات بده و خداتو صدهزارمرتبه شکر کن،مگه آدم قراره چقدر عمرکنه !!
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
51 ثانیه پیش
53 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
