2777
2789

یبار داشتیم با عمه ها و عموهای کامبیز جان بهمراه بچه های جوونشون داشتیم ورق بازی میکردیم یهو من موقع دست دادن زیاد خندوندنم موقعی که داشتم دستو پخش میکردم یدونه ازم در رفت کل جمع خودشونو بزور کنترل کرده بودن و سکوت عجیبی حاکم شده بود تا اینکه متین بچه خواهر شوهرم برگشت گفت وای بابا زندایی پریسا بیب داد 

جمع منفجر شد و شوهرم گردن‌ گرفت ولی همشون میدونستن کار من بود و به روم نیاوردن 

حالا شما تعریف کنید 

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

داشتم حرف میزدم تو حرفم کلمه کوه و س داشت بجاش بد ترین چیز ممکنو گفتم ولی خودمم باهاشون خندیدم ک فک نکنن بدم اومدو بر علیهم استفادش کنن🥸😂

یک قاتل درپی کشتن من است،گاهی او را در آینه میبینم:

اگه به بیب ختم نمیشد توش شک میکردم. ما یبار رفتیم شمال. مادرشوهر من آدم نگرانی هست به همین خاطر گفتیم بهش نگیم. خلاصه رفتیم. بعدش پسرم رفت عکسای شمال رو بهش نشون داد و ما هم کاملا نقش بازی کرده بودیم که خونه ایم چون هر روز زنگ میزنه.

وقتی ارزش‌ها عوض شوند عوضی ها با ارزش می شوند. (گاندی).
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز