تو تاپیکهای قبلم هست که همسرم بم میخواست خیانت کنه اما اون سری موضوع خیانت نبود سوء تفاهم پیش اومده بود و مطمئن شدم که همسرم راست میگه خیانت نبوده.
حالا دیشب دیدم تو گوشی همسرم که به یه نفر پیام داده سلام خوبی و یک بار هم بهش زنگ زده منم امروز با شماره خودم به اون شماره زنگ زدم و یه خانم جواب داد.
ولی این سری مطمئن شدم که داره یه کارایی میکنه سریع باهاش تماس گرفتم که بیا خونه و بهش گفتم تو گوشیت چی دیدم و اون خانومه کیه بهش زنگ زدم این شماره یه خانم بود. اولش حاشا کرد و گفت دوستم گوشیمو گرفته و اون پیام داده و زنگ زده ولی من باورم نشد خیلی عصبانی شده بودم حالم واقعاً به هم ریخته بود نمیدونستم باید چیکار کنم. خلاصه اومد خونه باز هم حاشا میکرد که هیچ اتفاقی نیفتاده و اینو نمیشناسه اما من زیر بار نرفتم و گفتم اگه راستشو نگی همین الان میرم خلاصه مجبور شد بهم حقیقتو گفت،گفتش که این خانوم رو جایی دیده و به همسر من شماره داده و دیروز همسر من بهش پیام داده هیچ چیز دیگهای هم بیشتر از این نبوده منم دنیا روی سرم خراب شد که چرا همچین کاری رو کردی و گول اون رو خوردی افتاد به غلط کردن و گوه خوردن که من حتی باهاش تلفنی هم حرف نزدم و جواب پیام و تماسم رو نداده اون خانم و به اون دستم نزدم. دیگه خلاصه هرجور بود منو نگه داشت گفت اگه یک بار دیگه دیدی هر کاری خواستی کن ولی نمیدونم چیکار کنم به زور موندم و دلم باهاش صاف نیست. باورتون میشه همین پریشب خود همسرم شاهده از هم پاشیدن یک زندگی به این طریق بوده که مرده با زنهای بیوه دوست بوده و جالبتر اینکه همسر من رفته کارشون رو درست کرده و اونا رفتن سر خونه زندگیشون حالا خودش این گوهها میخوره. همیشه میشینه منو نصیحت میکنه که مرد و زنی که اینجوری باشن زندگیشون نابود میشه. من خیلی بهش تعهد دارم با اینکه ۱۰۰ برابر ازش سرترم ولی نمیدونم پیش خودش چی فکر میکنه که از این کارا میکنه و همیشه هم بهش میرسم نیازهاشو برآورده میکنم اینم آخر و عاقبتم. 😭😭😭😭
میگه گول خوردم شیطون رفته تو جلدم دیگه ازش خوشم نمیاد بهش اعتماد ندارم حیف دوتا بچه دارم وگرنه میرفتم به داداشام بگم میکشنش. از صب تا حالا اشک ریختم لعنت به این زنای هرزه ومردای هرزه باید مثل خودشون رو خدا نصیبشون کنه نه منی که نمازام قضا نمیشه و بدون اون تا دم در خونه نمیرم چجوری انقد بهش اعتماد داشتم. تازه پر رو پر رو میگه بوسم کن باهام آشتی کن دیگه محلش نمیدم بهش گفتم برو پیش همون ایدزی های خیابونی.بهش گفتم خط قرمزم اینه همین یک ماه پیش گفتم ازت چیزی ببینم بدبختت میکنم مهرمو میزارم اجرا طلاق میگیرم ازت میندازمت زندان با همه چیت ساختم مردم خیانت کنه همه چیو تموم میکنم ولی...