بچه های داداشم کلا اونجا بزرگ شدن
حتی یه زنداداشم که مثلا مامانم ازش بدش میاد سه ماه اول اونجا بود
ولی منی که دخترشم تا آخرین روز تنها بودم حتی تنها رفتم بیمارستان.
ماه آخر یبار فک کردم کیسه آبم پاره شده میگفت برو دکتر خب... گفتم نمیای؟؟؟ بزور بردمش
بعد دکتر گفت تنهاش نذارید
همسرم رفت کارشو نمیشد نره
اونم رفت خونشون میگفت سبزی وسط خونس