مامان بابام به خواهر کوچیکم که ۱۴ سالشه گفتن ما از تو راضی نیستیم
خودمون هم بچه دار نمیشیم میریم یه بچه از پرورشگاه میاریم باهاش بازی میکنیم باهاش زندگی میکنیم
تو مارو آخر سر ول میکنی میری
تورو دوست نداریم
خواهرم قلبش درد میکنه العان هم زار زار داره گریه میکنه
مامان بابام هم خیلی جدی این خرف رو زدن العان هم دنبال شرایط هستن برن بچه بیارن