چیزی شبیه ت.ج.ا.و.ز

اتفاقا گوه تو دهن اینجور مردا که فقط نرن

میگم کمپین دیگه

متوجه نشدین انگار

من كه جيغ كشيدم فحشش دادم مرده از اين گنده ها بود هجوم آبرد طرفم كه بزنتم ديد من صدام بردم بالاتر يهو فرار كرد غصم گرفت يه عالمه آقا اونجا بودن همشون تماشا چي بودن بكنفر دفاع نكرد ازم، اگه ميومد جلو قشنگ ميگرفت منو ميزد 

فرق انسان با حیوان اینه که به عقاید هم احترام بذارن و کسی رو اذیت نکنن 

مگه اونی که مانتو داره کمبود توجه داره؟ 

به عنوان یک مرد میگم بهت که ادم مریض با جچاب بی حجاب نمیشناسه

از کسی خوشش بیاد مزاحمش میشه و ربطی به حجاب طرف نداره

    خدایا مرسی امشب هم سوژه خنده پیدا شد😐

من میگم به حجاب ربطی نداره به چادری هم متلک انداختن حتی بیشتر از بی حجاب ها، تو میگی کمپین

جذاب تر آره

ولی عاقل تر نه!!!

چون هیچ عاقلی آرامش خودشو با پوشش نادرست به خطر نمیندازه

ولی بچه ها من یادمه بچه بودم داشتیم با مامانم از بازار برمیگشتیم یه موتوری اومد دست زد به پشت مامانم حالا مامانمم چادری (اون موقع من متوجه نشدم که چیکار کرد) 

ولی مامانم شروع کرد به دادو بیداد کردن ودویید دنبالش و یه میله ترک مانندی داره پشت موتور همونی گرفت ویکم دنبال موتور کشیده شد وموتوری هم یکم تعادلشو از دست داده بود وسعی داشت دست مامانمو ول کنه وموفقم شد... یادمه گفت اون اقاهه کتکم زد منم زدمش بین خودمن باشه😢

منم به کسی نگفتم اونم دیگه هیچی نگفت🥺

ولی اون یکی دوروز همش درحال گریه بود

وقتایی که یاد اون روز میوفتم عمیقا براش ناراحت میشم که از بیان این موضوع خجالت کشیده بود😔

من نمیفهمم چرا میاین کامنت میزارین یا یکی رو ریپ میکنین هرچی دوست دارین میگین بعد تهش میزنین ک ریپ نزن😶

تو اگه بلد بودی سکوت کردنو خودت میکردی دیگه

دقیقا 

منظورشون اینکه شاید عمدن م ح ج ب ه ها مورد حمله ن

  واییییی عالی

از همون مردا ترسیده دیگ 

آدم عاقل خودش سبک زندگیش رو انتخاب میکنه نه با حرف آدمای ... 

امکان نداره یه خانم الکی وسط خیابون داد بزنه و به یک مرد تهمت بزنه ! مردم عاقلند ، میفهمند ، خودشون ناموس دارن ،

ای بنازم یک همچین اتفاقی تو سرعین اردبیل افتاد ، خانومه تهرانی هم بود ، حیغ کشید : بیشرف ! مگه خودت خواهر مادر نداری 

مغازه دارا ریختن ، من فقط مرده و دوستش رو میدیدم زیر کتک داد میزدند : نزنید ، گ....خوردیم ، ولی غیرتیا زدن خونین و مالینشون کردند ، جالبه ما داشتیم عسل میخریدیم ، صاحب مغازه تا صدای جیغ سنید گفت : خواهر حواستون به دخل من باشه الان برمیگردم ! چوبش رو برداشت و رفت سراغ مرد خطاکار