هفته پیش از وسط بلوار ردمیشم
یکهو یه سگ سیاه گنده ازین نژادها که لب و لوچشون آویزونه بهم حمله کرد
پرت شدم یه سمتی، اصلا شوک بودم ترسیده بودم
بعد صاحبشو دیدم ازونور کر کر میخندید
یکهو دوباره
حس کردم ممکنه بیاد فقط فرار به ذهنم رسید
اونقدر حرص میخورم از رفتار اون یارو
ای کاش زنگ میزدم پلیس
خیلی توشوک بودم اونموقع
خیلی بیفرهنگین