اونا ب خودشون نمیان
همونجور ک ما ب خودمون نمیایم
چند ماه پیش ی کاربری تو نینی سایت بود از عشقش ک دو سال بود با هم بودنو همدیگرو چقدر دوست داشتنو جفتشون جونشون واسه هم میرفت میگفت و حالا این بین دلخوری های معمولی از هم پیدا میکردن و اینجا میگفت .
تا ی بار از نظر من سر چیز معمولی دختره رنجید و ب پسره گفته بود تموم کنیم و فقط جنبه ب قول خودشون فان ک ادب بشه و تکرار نکنه .... و ی سریا میگفتن اره کارت خوبه ی سریام نه .... خلاصه پسره چندین بار تماس گرفت ولی جواب نداد در صورتی ک جفتشون عاشق هم بودن (تو جریانش بودم ا )
و اما نیم ساعت بعد دعوای تلفنیشون و زنگهای پسره و پاسخ ندادنش
میدونی چی شد؟
پسره تصادف کرد و در دَم مُرد .....
حالا چیه این جالب بود ؟ بماند ک دختره مث مُرغ پر کنده بود و چقدر بی قرار
ولی همش میگفت ب نظرتون ب خاطری ک کات گفته بودمو گریه کرد تصادف کرده؟ یعنی اون موقع ک تصادف کرد فشار من روش بود ؟
؟ب نظرتون داشت ب من فکر میکرد و اعصابش داغون شد ک تصادف کرد؟
خودت تو رابطه هستی و همسر داری اگه ناراحتی پیش میومد تمام شب و روز و هفته تو تو ی فکرشی بدونی ک بخوای !بعد اون دوست داشت بشنوه نه خودش حواس پرتی کرده تصادف شده .... حتی اونم نمیخواست قبول کنه ب خاطر اون مُرده
نه ناراحتیه کات کردن باعث تصادفش نبوده !
میبینی ک... ب ما خودمونم نسبت ب بقیه چقدر بی معرفتیم !
حتی خودمم ک دایم واسه عشقم دارم گریه میکنم بعد بیماری اعصاب گرفتم ... بعد من دایم چشم اشکه ... زندگیم زهره !کی حق میده بهم؟
همین الان ک درد دوری از عشقو چشیدم .اونایی ک عاشقم بودن بیان جلو چشمم خودسوزی کنن ... بیان خود کشی کنن . ذره ای دلم براشون نمیسوزه .چ برسه بخوان شبها واسم گریه کنن یا از دوریم رنج بکشن ... همین الانش خودمم میگم بروووو بابا .... ک چی مثلا؟خوب درد نکش....
پس ک من چرا باید ادامه دار کنم این درد رو ؟چرا باید ؟
تو چرا باید ب خاطر تنبیه بقیه خودتو بکشی؟