که هنوز یادت نرفته رو تعریف کنید دوستان
انشاالله اذرماه میام تعریف میکنم😍😍😍
قربون نفساش برم سه روزش بود تو خواب لبخند ژوکوند میزد من دلم ضعف میرف
من تا یک سالگی پیرم حس خاصی بهش نداشتم. وقتی شخصیت پیدا کرد و به حرف افتاد دیگه دوسش داشتم. به باباش میگفت دد خوشم میومد 😁
۶روزش بود بلند خندید فکرکردم داره گریه میکنه نگاش کردم فهمیدم خندس😍😍😍😍🥺
من اولین لبخندش که یک ساعت بعد از زایمانم تو بغلم مامانم خواب بود و لبخند زد و هیچوقت یادم نمیره که چجوری عاشقش شدم..یه لحظه دلم پر زدم رفت برای لبخندش..جونم دلم تنگ شد برا بچگیاش
بعد زایمان تو اتاق ریکاوری
ی بچه انقدرررر گریه میکردددد کل بخش صدای اون بود
منم کلافه درد بعد زایمان گفتم وای چه بچه غرغرویی نیومده شروع کرده
پرستار آوردش تو اتاق گفت بگیر بگیر پسرت گشنش همه جارو گذاشته رو سرش
خخخخخخخ
سقط شد
دخترم وقتی دنیا اومد پرستار گفت بیا شیر بده
دخترم خودش شروع کرد شیر خوردن پاهاشم انداخته بود روهم پرستاره گفت این خودش بلده چیکار کنه اومده بودم یاد بدم 😂بعد خواهرم بغلش میکرد اینم دستشو مینداخت گردن اون بغلش میکرد بچه یه روزه😅😅
پسرمم یادمه خیلی خوشگل بود تمام پرستارا میومدن بغلش میکردن هی میگفتن چه پسریِ چقدر ناز❤
اولین خاطره ای ک ازش دارم و هنوز یادمه وقتی بدنیا اومد دکترم گف ماشا الله چه درشت و هیکلیه عجب کله ی گنده ای داره😐 پسرم ۴ کیلو هم نبود ها ولی درشت بود😅کلی کوک و بخیه خوردم بخاطرش😐😂وقتی گذاشتنش رو شکمم گفتم این بچه ی منه واقعا؟خیلی برام عجیب بود که بچه دار شدم😂اونم همچین مظلوم و آروم چشماشو باز کرد تو چشمام نگاه کرد عزیز دلم😍هیچوقت یادم نمیره
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
10 ثانیه پیش
10 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز