شوهرم سنش کمه
یکم اهل رفیق و مشروب اینا بود متاسفانه و سروگوشش میجتبید یکم امااا دوسم داشت شاید اونطور جدبش نکرده بودم
منم ن گذاشتم ن برداشتمگفتم فقط طلاق میخوام ۲ماه قهر کردم بارها اومدن دنبالم
طلاق نگرفتم
خونمونم محدود میشم سالها بیرون و رفت امد نمیریم حتی عروسی
اما وقتی ک باهاشون ارتباط داشتم با اینکه عقد بودم خیلی ارتباط اجتماعیشون خوب بود تو دل اجتماع و مهمونی بودم بهتر بود تونسته بودم اعتماد به نفس کسب کنم
الان همیشه خونم التماسشون کنم ی بار ببرن بیرون ی دور بزنیم
استخاره جای معتبر گرفتم گفت جدایی بده ادامه بهتره