دوست داشتید این تاپیک ها را بخو نید
اونجا نتونستم جوابتو بدم عزبزم گفتم ساید بچهها شاکی بشن
قربونت بشم ممنونم بابت دعای خیرت خیلی لطف میکنی
شما مشخصه توانش رو داری فقط یکم تمرین کنی صبوری رو خودت هم حس خوب و ارامش میگیری
عزیزم.بچه ها خسته ات کردن سر شوهرت خالی کردی.بخاطر بچه هات اروم باش.خیلی تاثیرمیذاره تو روحیشون.تامیاد عصبانی بشی نفس عمیق بکش چشمات ببند وباخودت بگو بخاطر بچه ها اروم میشم.کلا دور شو از اونجا که شوهرتو نزنی.این سردی هم بخاطر رفتار شماس عزیزم.کمی محبت خرجش کن.
پیش میاد ولی سعی کن جلو بچه هات دعوا نکنی اسیب میبینن از نظر روحی و روانی گناه دارن
کوچیکم ک هستن
سعی کن با ارامش حرف بزنی با همسرت یا مشکلی داری بچه هارو بخوابون خواسته هاتو بگو
من باردارم دختر ۳سالشه خب قاعدتا شلوغ میکنه منم واقعا بعضی وقتا عصابم نمیکشه زنگ میزنم همسرم میاد دخترمو میبره پارک یا جایی
خونه باشه ام بهش میگم امروز خسته شدم حسابی تو با بچه وقتو بگذرون
سعی کن همسرتو با حرف رام کنی ن دعوا ن بحث
میدونم بعضی روزا ادم حوصله خودشم نداره
سخت نگیر
الانم دیگه کاری ک شده بیخیال مغزتو اروم کن ریلکس باش ی چایی پاشو بخور با خودت خلوت کن
من تاپیک تون را خوندم ریحانه بانو.شرایط تون سخته بخاطر فاصله سنی کم بچه ها.ولی مدام با خودتون بگید این شرایط موقته بهتون قول میدم بچه کوچیک که دو سالش تموم بشه کلی از سختی ها کم میشه از شیر و پوشک گرفته میشه وابستگیش بهتون کمتر میشه با بچه بزرگتون همبازی میشه و بعدش شما وقت تون آزادتر میشه. فعلا تا جایی که می تونید باید این مدت صبوری کنید اگر کتک ها به پسرتون ادامه دار باشه پرخاشگر میشه. چون تحصیل کرده اید من کتاب "من دیگر ما "را بهتون پیشنهاد میدم بخونید.اگر بتونید با صبوری و محبت و مهربونی از همسرتون کمک بگیرید و روزانه یکی دو ساعت یکی از بچه ها را ببره بیرون که شما راحت تر باشید عالیه.فقط بدونید این شرایط موقته و از شما یه مادر قوی میسازه.بیشتر وقت ها که از دست بچه هام خسته میشم به مادرم فکر می کنم که چهارتا بچه پشت هم داشت وکارخونه و غذا و امکانات اون موقع و کمی آرامش می گیرم. خدا پشت و پناه شما و بچه های گل تون باشه.
اینم بگم بعد از مرخصی زایمان سرکار برگشتم و هر روز به همکارا از سختی بچه داری می گفتم که مثلا دیشب ده بار بیدار شدم ۴ خوابیدم ۳ خوابیدم یکی از همکارا هیچ نظری نمیدادن نه همدردی نه هیچی. ولی دو سه بار توی جمع با کنایه بلند می گفتن که هنوز شکمت بعد زایمان جمع نشده که .دیگه تکرار که کردند شک کردم چرا یه حرف را با طعنه تکرار میکنن که بعد از چند ماه متوجه شدم بنده خدا چند سال هست بچه دار نشدن اونجا بود که فهمیدم شاید سختی های ما برای یکی دیگه خواسته ی هر روز و شبش از خدا باشه. انشاالله که دامنشون همین امسال سبز بشه. ولی این را بدونید عزیزم هر چقدر بیشتر شکرگزاری کنید تحملش براتون راحت تره فک کنید دارید از دوتا فرشته ای محافظت می کنی که هیچ وسیله ی دفاعی در برابرتون ندارند و هیچ پناهی به جز شما.اونا نمیدونن که مدرک تحصیلی تون چیه و باعث شدن از رشدتون عقب بمونیدو... اونا فقط یه مادر مهربون و قوی می خوان نه یک خانم مهندس کم حوصله. بازم ببخشید اگر به صراحت گفتم فک کنید خواهر بزرگترتون گفته.
اکثرمردا دیونه ان اون روز شوهرم یه جایی بودیم اقاعه نگاه میکرد رفت یقه اش وگرفت که چرا زنم ونگاه میکنی زنش گفت چی شده گفت به زنم نگاه کرده بیچاره زنش ازناراحتی رفت توماشین جالبه دیشب خودش داشت زن مردم ونگاه میکرد اسکل روانی
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
