خواب دیدم ی قاتل زنجیره ای اومده بود خونمون اشنا طور بود انگار خیلی خوش مشرب و اینا طبقه پایین خونمون بود منم انگار مجرد بودم بعد من میدونستم این قاتله ولی تهدیدم میکرد ی حالت برده براش بودم
ی روز ی پسر بچه از فامیلمون رو کشت و من به مامانم گفتم مامانم با جیغ و داد رفت پایبن اونم شروع کرد گریه و انکار بعد ی چاقو در اورد زد به مامانم و بعد منو با ی سیخ کباب تهدبد کرد و اومد داداشمم کشت و بعد بابامو و بهم گفت کارم باهات تموم نشده
و اینقدر واقعی بود که هنوز حالم بده تو خواب یادمه احساس میکردم تنها ترین ادم توی دنیام خیلی غمگین بود