ببین من یه دختر ۳۴ سالهام و از بچگی تا الآن دچار یه بیماری پوستی لاعلاج هستم. پسری که ۶ سال ادعا میکرد عاشقمه و میخواست باهام ازدواج کنه وقتی فهمید بیمارم منو رها کرد و رفت و هرچی من زار زدم و التماس کردم برنگشت!
من تو تمام سالهای عمرم برای درمانم تلاش کردم ولی نتیجه نداشت و مهمتر اینکه با وجود این بیماری لاعلاج و سختی بیماری و شرایط روحی بدی که ناشی از بیماریم بود بازم برای رشد خودم تلاش کردم که پیشرفت کنم و الانم دارم تو بهترین دانشگاه دولتی دکترا میخونم. ولی احساس میکنم که زندگیم پوچه چون نمیتونم ازدواج کنم و بچه دار شم. و حس میکنم تمام زندگیمو الکی دویدمو و تلاش کردم. من چیکار کنم به آرامش برسم؟ 😢 خیلی خسته و افسرده ام... تمام زندگیم شده اندوه و حسرت دخترای سالمو خوردن و وقتی یه زوج میبینم حسرت میکشم 🥺