داخل تاپیک هام هست....ی نفر سالها دوست داشتم ازدواج کرد...ی بچه داشت طلاق گرفت....دوران طلاقش هفت سال طول کشید...و در این مدت میخواست با یکی دیه ازدواح کند مخالفت خانواده نزاشت....باهم دوست شدیم من عاشق اش بودم و بعد سالها ی روز بغلش کردم چیزی که نباید بشد شد....بچه اش به من میگه مامان.....الان اون نفر قبلی برگشته....و دودل شده که ازدواج کنیم یا نه.....من حدود چهل سال دارم زندگیم باختم....میخام بقیه عمرم حداقل برای این بچه بزارم باهاش قرارا ازدواج سوری گذاشتم....و بعد ازدواج من و بچه اش باهم زندگی کنیم ...و اونم با عشقش ازدواج کنه
من که نمیتونم با کس دیگه ازدواج کنم و واقعا با بچه اش مثل مادر و فرزندیم حداقل بتونم اون که صدمه ی روحی دیده تربیت کنم ....با قبول این دیگه هیچ حسی به خودش ندارم حتی دوست ندارم باهاش حرف بزنیم
😕
مگه اون دوستت نداره که میخواد برگرده به زن قبلیش
یعنی اون برگرده به همسر سابقش
و شما بچشونو بزرگ کتید؟؟
به قول خودش داره ولی نیمه ای از قلبش میگه مال اونه....دیگه فرقی ندارا برای من اون مرده حطپ کامل از بین رفنه
همسر سابقش نه.......نفر دومی که میخواست و خانواده اش نزاشتن ....همسر سابقش خیلی وقته ازدواج کرده
چقدر فاصله ی عشق و نفرت چقدر کمه. ولی به نظرم اشتباه نکن بزرگ کردن اون بچه ثواب داره ولی کار یه خانم تنها نیست. مخصوصا اینکه تو نه مادرشی نه نسبت فامیلی داری
[QUOTE=297528439]به قول خودش داره ولی نیمه ای از قلبش میگه مال اونه....دیگه فرقی ندارا برای من اون مرده حطپ کامل از ب
چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
موقعی که ما شروع کردیم تنها بود....الان فقط بخاطر از شرایط بد خونمون دور بشم....و کاری کنم راهی جز این ندارم خانمون پدر و مادرم....پدرم دختر را جز فرزند حساب نمیکنه
خب بعدا اگه خواست بچه شوپس بگیره چی؟ مامان اصلی بچه یا خودش مثلا…و ببخشید این طور میگم اما چقدررررر مرد اشغال
پدر بی مسئولیته واقعا … همون بهتر باهاش کامل کات کنی
با طرف فامیل درجه یک هستم....قرار ازدواج زسمی کنیم ....خانواده ها نفهمن ...پدرش هست ولی برای من مثل ی دوست یا فامیل است ...دلم نمیخواد نگاهش کنم فقط پا را حمایت میکنه کاش خانوادا ام بودند تا مجبور نمیشدم
من باهاش بودم دیگه دختر نیستم....بچه اش هم بگیره زن قانونی اش است ی راهی است از خونه خارج بشم و زندگی مستقل داشته باشم
تنها راهی که میتونم از خانوادا ام جدا بشم و مستقل زندگی کنم حتی اگه زمانی اون و بچه اش نباشه هر چند بچه اش نمیتونه از من جدا کنه خانواده طرف با منه
ازدواج ما رسمی و قانونی با تشریفات هست اما فقط خودمون دوتا میدونیم سوری هست....اون میخواد کنارمون باشه ولی من نمیخام حتی دیگه لمسش کنم اما عشقم به بچه اش میدم فقط بخاطر خدای که در قلبم دارم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
