اره بخدامن مادرشوهرم سرمایی وهمیشه میره دوش میگیره ومیادبیرون تاکولروهم میزنی ازخساست میگه وایییییییی الان سرمامیخورم الان سرم دردمیگیره الان....اصلا نمیگه اینامهمون هستن یاایناهم ادم هستن وزودخاموش میکنه باورت میشه من میرم اونجااون قرنیز کناردیوارهست نصف شب ازگرمامیچسبم به اونا تاحرفی میزنی روبه شوهرم میکنه میگه دلش نمیخوادبیادخونمون نیارش به زوراوردیش☹☹☹☹☹☹☹