دندونم توپشم خودم گیرکرده دوجون گرفتارم

هر دوتارو

شوهرتو در درجه اول

حس میکنم از لحاظ مالی هوای اون دختره رو داره دختره برا همین باهاش در ارتباطه

ببین باید اونقدر وحشی بشی ازت بترسه این چیزی نیست که آدم بتونه با کنار اومدن درستش کنه 

بهش بگو تو برای دلخوشی گوه خوری میکنی که روحیه ات عوض شه اونوقت من باید هر روز حرص و جوش بخورم روحیه ام داغون بشه؟ بگو دیگه خسته شدم

ببین به خودت برس خیلی زیاد

لباس بخر آرایشگاه برو یجوری باش که بترسه که نکنه توام این کارو بکنی

شوهر منم آشغال بود..

حامی نداشتم

بچه هم داشتم

نذر کردم و سپردم به خدا..

خدارو شکر خدا دستمو گرفت و کمکم کرد آدم شه..

به نیت ۵تن هر هفته نذری میدم.. یا پول نقد یا نون یا هرچی به ۵ نفر فقیر..

از روزی که نیت کردم نذری دادم.. بعد چند ماه دیدم خیلی تغییر کرده و مثل قبل نیست.. نم نم دیدم آدم شده و گو.. کاری هاش و جمع کرد

درکل دخترا برای ۲چیز میمونن با یه آدم

اولی عشق و ازدواجه 

دومی پول و مادی

شوهر تو که زن و بچه داره قطعا طرف برای ازدواج روش حساب نکرده

پس میمونه مادی..

شوهرت به دختره پول میده اینو کنار خودش نگه داره وگرنه خل و چل نیست باهاش بمونه که بیخودی

خرج بنداز رو دست شوهرت که پول برای یکی دیگه نداشته باشه

نه واسه من بی چشم رو تر از این حرفا بود

هیچ وقت حتی فکر خودکشی هم نکن خودت میگویی زیر دست نامادری سختی زیاد کشیدی چطور دلت می یاد بچت بخواهی تو این دنیا بی درو پیکر تنها بزاری دیگه بچه نیار ولی برا همین بچه هر کار می تونی انجام بده سعی کن مستقل بشی درامدی داشته باشی