مطمئن هستم که دخترهایی مثل من و خانواده هایی مثل ما زیاد هستن! از همون مدل هایی که انگار کل دنیا و هستی دور پسرهاشون میچرخه! البته من چند پله بالاتر از بعضی ها هستم اخه حداقل تا قبل عقد بچه اشون به حساب میومدم! ولی خب ن انقد پله های بالا که مثل ی خانواده ی نرمال پشت دختر و پسرشون باشن و تا اخر عمر همچنان بچه اشون بمونم! منم روزی ک بله رو گفتم انگار خانواده ام رو به طور کل از دست دادم ولی در مقابل خانواده ی شوهرم رو هم باز به دست نیاوردم! یجوری که هم خانواده ی خودم هم خانواده ی شوهرم از ما سواستفاده میکنن و ما نمیتونیم چیزی بگیم! هر جا خریدی مخارجی چیزی باشه اسم شوهر من هس ! درخواست ها کارها توقعات فقط از ماس ولی حمایت ها و طرفداری ها مال داداش های گلاب! همیشه ترجیح میدن اگ ضرری هس خرجی هس من متحمل بشم ن داداشام با اینکه وضع اونا بهتر هس و من دخترم و ب نسبت به قول خودشون غریبه ترم! توقعاتشون از من ده برابر داداشام هس البته کاری و مالی ، در عوض هوای اونا رو ده برابر من دارن! نمیدونم چیکار کنم واقعا خسسته شدم ! گاهی میگم رفت و امدم رو کم کنم ولی باز نمیشه از خانواده ی خودت بگذری