ی دختری ک تو روستا به دنیا اومد
عاشق باغ و باغچشون بود
اومد تو ی شهر بزرگ پر از دود و ماشین
بزرگ شد درس خوند معلم شد ناظم مدرسه شد
ازدواج کرد عاشق همسرشه
یه خونه دنج و قشنگ داره ک با هیچ کاخی تو دنیا عوضش نمیکنه
یه نی نی تو راه داره
عاشق کتابه بیش تر صدها کتاب و رمان خونده
عاشق درس خوندنه
وقتی میخونه حالش خوبه
زندگی قشنگی داره و روزی هزار بار خدا رو شکر میکنه