پدر شوهرم عمل کرده بعد مادر شوهرم موتوری بهش زده پاش شکسته وپدرشوهرم ومادر شوهرم امدن خونه ما خلاصه دیروز یکی از خواهر شوهرام امد خونمون با یکی از جاریهام منم فقط برا این تعداد شام درست کردم ودرست ساعت نه شب که میخوام شام بکشم دوتا از خواهر شوهرام با دوتا برادر شوهرام امدن خونه ما خلاصه سفره انداختیم تا همشون شام نخوردن وغذای منم کم امد خیلی اعصابم خورد شد که غذا کم بود ازدیشب حالم گرفته هست
وایی منم متنفرم ازاین کار😤😤
حقشونه گناه تو چی بود مگه میمردن خبر بدن آدم هرجا میخاد بره چ واسه ناهار شام یا حتی یکساعت دیدنی باید خبر بده بایدبهشون میگفتی رک
وای اقاجون منم همینجوریه سرزده میره خونه داییم مثلا. خب شاید زنداییم شرایط پذیرایی نداشته باشهههه. ما خودمون هم دیشب مادرم شام درست کرد گفت شام بریم خونه دوست بابام غذامونو ببریم دور هم باشیم ولی باز دوباره پشیمون شد گفت شاید خونش مرتب نباشه و امادگیشو نداشته باشه.
به نظرم وقتی اومدن میگفتی عه چرا شام نیومدین
اینجوری میفهمیدن خبری از شام نیس
برای اونایی که دیر میان نیمرو درست کنین بلکه حالیشون بشه
چه حرکت زشتی. بهشون میگفتی کاش میگفتید میایید که بیشتر درست کنم و یه تعارف نصفه میکردین و به مهمون اصلیا میرسیدین تا دفعه بعد بدون خبر نیان.
شما به اندازه کافی اذیتی بعد بلند میشن شامم میان خونتون؟؟
خیلی بده میدونم این دفعه که گذشت ولی اینبار بهشونب گو شام کمه.من نمیدونستم میاید.بذارید تخم مرغ یا املت هم درست کنم تا کم نیاد.وقتی سرزده میان هرچی میذارن جلوشون باید بخورن .اینجوری اونا متوجه کارشون هم میشن تو هم غذات کم نمیاد.سرشون هم منت گذاشتی که خبر ندادید من بازم رفتم یچی درست کردم براتون
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
