بخدا خودمونم موندیم😂😂
اولین قرارمونم طرف صب بود اونم جمعه😂دوتایی تا چهارپنج صب بیدار بودیم زمانیم که خوابیدم با ابجیم ایسگام کردن بیدارم کرد گف ابوالفضل دم دره 😂خلاصه اینقد استرس داشتم ک بدون اینک به ساعت نگا کنم یک ساعت زودتر رفتم دم مغازه اش زنگش زدم گفتم کرکره رو بکش بالا پشماش ریخته بود😂😂😂بعد ده دیقه فهمیدم چکار کردم