شوهرم از مغازه اومد ب هر چیزکوچیکی گیر میداد
داد میزد خودشو میزد
سر سفره یادم رفت آب بیارم بخاطر ی لیوان آب
ی اعصاب حوردی راه انداخت😭😭😭
بشقابشو پرت کرد خورد ب کابینت شکست
مشت میزد ب سر خودش😭
تلویزیون شکست
من باردارم بخدا حالم خرابه
الان رغتع بیرون من موندم و شیشه خورده با گریه
همه رو جمع کردم😭😭😭😭
گاهی میرع بیرون برمیگرده اینجوری دق دلیشو سرمن
فلک زده خالی میکنه خدایا چ گناهی ب درگاهت کردم مگه چیکارکردم ک این باید سرنوشتم باشه😭😭😭
خدایا این بچه رو با کلی بدبختی باردار شدم اگ دنیا بیاد مثل خودم بدلخت میشه😭😭😭
توروخدا بگیرچیکار کنم😭😭😭😭💔