دیشب من داشتم با دوستام درمورد امتحان حرف میزدم
هی گفت از صبح سرت تووگوشیه معلوم نیست با کی حرف میزنی گفتم با دوستام گفت اره جون عمت منم خرم عصابم خورد شد گفتم بتو ربطی نداره اصلا
پاشد دعوا کرد کتک زد رفتم پارکینگ نشستم
اومد بزور برد خونه باز بحث کردیم سیلی زد تو چشمم کبود شده بیاین عکس بزارم
از خانوادم متنفرم