من این مشکل رو داشتم یکی از اقوام همسرم پسرشون پسر من رو میزد من یه بار دیگه از کوره در رفتم پسرشون رو تهدید کردم (نزدما) گفتم سری بعد دستت به پسرم بخوره بلایی به سرت نیارم جرات نکنی طرفش بیایی بابای بچه شنید و گفت سری بعد جوری بزن از جاش بلند نشه گفتم آهان دیگه بابات هم اجازه داد سری بعد من میدونم و تو
همون شد دیگه
چون پدرش همیشه پشتش بود بچه عین خیالش نبود میدونست چیزی بشه باباش نمیذاره دعوا کنیم
(اینم بگم بد جور پسر منو هل داد چند میلی متر با قرنیز فاصله داشت سر پسرم خورده بود ترکیده بود )