اسی که محو شد.من میگم.....بچه ها من کلا تنهام.شوهرم بیشتر ماموریته.من صبح لباس عوض کردم.گذاشتم رو تختم.رفتم سر کار.ظهر برگشتم نبود.هرچی گشتم.نبود که نبود.اینور.اونور.واقعا نبود.من همیشه لباسم عوض میکنم میزارم روی تخت.ولی برگشتم نبود.اینقدر دعا و آیه خوندم.دیدم انداختن توی هال زیر اپن😕روسری هام هم به طرز نامعلومی گم شدن.هفته بعد سر جاش،بود