حالاکه نیستی،جای خالیت چقد حس میشه
دیکه خسته شدیم از اشک ریختن،از غصه خوردن،نه روزمون روزِ نه شبمون شبه😔 ثانیه هارو به هوای یه خبر از خوب شدنت میگذرونیم..دارم دق میکنم یه ماه پیش رو به رو نشسته بودی و از غصه هات میگفتی دوس داشتی واسه یه لحظه اطرافیانت بهت توجه کنن ،بهت سر بزنن،،دردتو بفهمن ،،خواسته هاتو بشنون ولی گفتن ما گرفتاریم خونه وزندگی داریم ،،، دردت به همه گفتی ولی هیچکس نخواس گوش بده وکمکت کنه،،دلت یه پول ناقابل هس ولی همه گفتن نداریم بهت بدیم ماحتی پول کرایه ماشینمون نداریم ولی الان میلیاردمیلیاردخرجت میکنن بلکه برگردی و از این عذاب وجدان رها بشن الان هیچکس گرفتار نیس همه خونه و زندگیشون یه ماهه ول کردن درب بیمارستان نشستن بلکه یه خبری بشنون ،همه میگن بزار علی برگرده قول میدیم براش کار درست حسابی راه بندازیم،،بریم دکترمعالجش کنیم،بزار برگرده هرچی میخواد به پاش میزاریم ولی علی کاش بیدار شی بهشون بگی که خیلی زود دیر شد ،دیر رسیدن