با ما خونواده همسرم زندگی میکنیم
مادر شوهرم دم عصری رفت قبرستون شوهرم هم عصری رفت سر کار هیچکی خونه نبود من داشتم چای میخورم یهو زنگ درو زدن برادر شوهرم بود خود برادر شوهرم زن هم داره اومد دید چای میخورم سه تا کیک در اورد از جیبش پیش چای گذاشت گفت یکی بزن خیلی خوشمزه بود کیکی ک آورد تو دهن آب میشد شکلاتی بود🥲😋
یکیشو خودش خورد یکیش من سومی رو گفت خودت ببر بخور منم بردمش و ازش تشکر کردم و رفت
حالا دیشب همسرم کمدو باز کرد گفت کی برات گرفت گفتم فلان داداشت اورد با چای خوردیم اینقدر خوشمزست وااای اینطوری میگفتم با خنده 😂
بهش گفتم اینو خودت بخور گفت من اگه بخوام کیک بیارم خوشمزه ترشو میارم 💔😂 این چیه به این ک نمیگن کیک
قشنگ حسودی تو چشاش میبارید بعد منو بوسید گفت لطفاً هروقت کیک خواستی به من بگو بهش گفتم من ک ازش کیک نخواستم خودش داد گفت هر چی بشه من میارم برات بهش گفتم چشم ☹️😂
شما هم تا حالا پیش اومده الکی حسودی کنن😂💋😍